متفرقه های 16 ماهگی از نوع عکس.
مدل جدید نشستن رونیا خانومی بچم از ذوق دوربین این شکلی شده : نه که مامانش اصلا ازش عکس نمیگیره ....
پرنسسم با لباس فیلی که خاله جونش براش خریده بود تازه اندازش شده.
یه شب تو آتیشه : منبع انواع و اقسام پیتزا و .... ولی شما اونجا ترجیح دادی گوجه بخوری:
یعنی من فدای اون دستات بم که هیج جا کیفتو زمین نمیزاری عشقم.
سر این بادکنک ها و این پسرک که دو ماه از شما بزرگتر بود داستانی داشتیماااااااااا
برگشتن هم تو بغل عمو مجتبی اینجوری ناز خوابت برد
از موارد نادری که نشسته غذا میخوری .هم نشستنت عجیه و هم غذا خوردن .هرکدومش خیلی کم پیش میاد .البته خاله ستاره خدا خیرش بده بی تاثیر نیست
نقل مجلس اولین افطار ماه رمضون خونه اسراجونی .
عاشق گیلاسی یعنی عاشقهاااااااااااا: هرروز شاید 10 بیست تا گیلاس برات میریزم تو کاسه البته به صورت هسته جدا شده وشما هم تا آخرشو میخوری.
یه شب بعدافطار بعد مدت ها با باباحجت تصمیم گرفتیم بریم پیاده روی .شما رو هم گذاشتیم تو کالسکه. چشمت روز بد نبینه نه شما تو کالسکه نشستی و مجبور شدیم یکیمون شمارو بگیره و یکیمون کالسکه وسط راه هم بارون شد تو چله تابستون سعی کردیم زود برگردیم چون ممکن بود اتفاقات دیگه هم بیوفته تا دیگه از این هوسها به سرمون نزنه:
عشقم مشغول برج مکعبهاش:
اینجا فکر نکنی مثلا اومدی بخوابی کنار باباحجت هاااا.نه خیر اومدم پوشکتو عوض کنم فرار کردی رفتی پیش باباحجت شیطون
عشق کیف:
اینم گرگ بازی ا باباحجت که عاشقشی:
میری جلو باباحجت اینجوری نگاش میکنی تا بترسونتت و بگه الان میام بخورمت:
بیخیال دوچرخه ثنا هم که نمیشی هیچوقت.
تصاویر عجیب ولی واقعی
جدیدا به شدت وابسته مامان فریبا و بابایی شدی و هروقت بریم اونجا با گریه و زاری باید ببریمت . اینجام میخواستیم بریم بهشهر که هر کاری کردیم نیومدی و با مامان فریبا تا سوپر رفتی و برات بستنی خرید ا حواست پرت شه و بیای
از دست باباحجت:
بسکه ماشالا تو غذا خوردن تمیزی و یه گوشه میشینی بدون اینکه دست به مبلها و جاها دیگه بمالی غذاتو میخوری مجبور شدم روکشهای مبلهارو بشورم تا بلکه یکم از لکه هاش کم بشه. اینجا تا دیدی رو مبلی ها نیست فهمیدی و سریع رفتی روش نشستی. برات کلی تازگی داشت
بله دیگه انقدر اعتیادت زیاد شده که دیگه دست به حرکات آکروباتیک با پستونک میزنی.
میدونستی دخترکم ؟: که تمام رویای منی