روزهای شهریوری ...
سلام عشق کوچولوی خوشگلم. عزیزکم این روزا یکم درگیر مراسم جشن عمه هستیم و سرمون شلوغ پلوغه.چهارشنبه عقد عمه جون بود و شما هم که کلا از شلوغی عاجزی و تا میتونستی اذیتمون کردی فدات شم که حسابی کلافه شده بودی و دیگه به انگورای سفره عقد هم رحم نکردی و اونارو هم بهم زدی شبشم که تو راه برگشت از بهشهر خوابیدی و خونه بیدار شدی و تا 4 صبح بیدار بودی و نمیخوابیدی دیشبم بالاخره دیدیم هوا یکمی خنکتر شده بردیمت پارک کلی بازی کردی و دیگه سوار سرسره بلندام شدی و خوشت اومده بود کلی .طبق معمول باز ماشین شارزی دیدی و سوار شدی و به یه دور هم قانع نبودی و تا کمربندتو باز کردیم که پیاده شی با نق نق داشتی مثلا کمربندتو میبستی که بازم دور بخوری.امروزم بردیمت دریا حسابی آب بازی کردی تا تلافیه این چند روز درگیری و توخونه و شلوغی بودن دربیاد.فردا شب هم جشن نامزدی عمه جونه و امیدوارم اذیت نشی شماا عشقم. کلماتت روز به روز بیشتر میشه و این روزا خیلی بیشتر کلماتی رو که بلدی رو استفاده میکنی . این روزا به شدت از محیط هایی که یکم حتی یکم شبیه مطب باشه میترسی و تا میریم تو میچسبی به ما و گریه میکنی حتی بوتیک و سوپر خیلی خوب این روزا شیر پاکتی میخوری با نی و کلا آبمیوه با نی میخوری و خیلی خوشحالم از این بابت.امشبم شب تولد خاله افسانه است که ما پیشش نیستیییییییییم
تولدت مبارکـــــــ خاله جون
اینم عکسای اوایل هجدا ماهگیت:
اینجا داشتیم میرفتیم واکسن هجده ماهگیت که طلسم شده رو بزنیم( 18 ماهگیت چون بابلسر بودیم و برگشتیم خواستیم بزنیم که مامان فریبا و بابایی رفتن تهران منم صبر کردم تا اونا باشن از یه طرفم چون اینجا فقط یکشنبه و سه شنبه واکسن دارن افتاد برای یکشنبه قبل که این عکس مال همون روزه که شما رو صبح زود بیدار کردم و با کلی گریه و نق و نوق شربت استامینوفن دادم و تا اوردمت تو ماشین نانای برات گذاشتم گل از گلت شکفت( همین عکس) ولی با بابایی رفتیم بهداشت و گفتن چون پشه خوردگیاش زیاده ممکنه عفونت داشته باشه داخل بدنش بهتره که خوب بشه بعد بزنین .خلاصه در رفتی و افتاد برای این هفته که خب قطعا یکشنبه که نمیشه زد چون شب قبلش جشن عمست پس ایشالا میمونه برای سه شنبه که این طلسم شکسته شه.فقط امیدوارم اذیت نشی عشقم)
عروسکم داره میره مراسم عقد عمه جونش:
خوشبخت شی عزیزم
اینجا صندلی ماشینتو باز کردیم که عمه جونای باباحجت با ماشین ما برگردن تا دیدی پسر عمو روش نشست :
با این دقت داری فیلم تولدتو نگاه میکنی
عکسای دیشب که داشتیم میرفتیم پارک:
تو تاب هم همش حواست به نی نی های دیگست مهربونم
عشقم خوابش گرفته:
من نمیدونم شما توخواب هم حواست به همه چی هست آیاااااا؟؟؟؟
جریان اینه که این کوسن کوچولو که مال صندلی ماشینته هر وقت که گردنت کج میشه وقتی خوابی میزاریم زیر سرت که اذیت نشی امروز گیر دادی که بدمش بهت بعدش با این صحنه مواجه شدم
البته این اولین بار نیست چند روز پیش برق رفته بود و منم با یه تیکه مقئا که دم دستم بود تو خواب داشتم بادت میزدم که گرمت نشه تا بیدار شدی اون مقوا رو گرفتی و شروع کردی مثلا خودتو باد زدن
شیطونک در دریای گهرباران ساری:
متوجه تفاوت مسیر سنگ فرش و شنی شده بودی و همش مثلا یواشکی پاتو میزاشتی تو شنها و منو نگاه میکردی ببینی چیزی میگم یا نه شیطووووووووووووون بلا
از اینکه لجن به دستت میچسبید چندشت میشد
اینم مدل جدید بای بای کردنه دیگه .از پشت
بازم نی نی .....
توپ یه نی نی و گرفته بودی و ول کن نبودی:
این نی نیه بیچاره هم توپشو گرفتی هم همش بهش شن میمالیدی .طفلی هیچی هم نمیگفت
بابام دید همش شنو میزنی تو صورتش اوردت اینور که عصبانی شدی
و در آخر نازدونه مورد توجه عمـــــــــوم
دوست دارم فرشته جاااااااان.