گل من....
عزیز مامان دیروز به مناسبت پنجمین سالگرد عقد من و بابا حجت چندتا گل خوشجل خریدم و شروع کردم به عکاسیییییییییی....
البته اصلا نذاشتی مدلی که دلم میخواست ازت عکس بندازم و همش وول میخوردی و عکسا تار میشد .همشم وقتی گل به پوستت میخورد غرغر میکردی. ولی خوب اینم یه خاطره است دیگهههههههه...
وحالا عکسها...
اگه گفتین کدوشون گلن؟؟؟؟فدات بشم که همقد خودتهههههه
این چیه بزار ببینم!!!!
مامی جون حالا حتما باید میزاشتیش رو دستم؟؟
بفرمائید گل....
تعارف نکنین بفرمائییییییییییدد...
اینا رو ببین خوشجل تر از گله بزار ببینم جنسش چیه؟؟؟؟
حالا خوبت شد؟؟پدرشو در آوردم
این یکی دیگست مامی جون؟؟اینم پرپر کنم؟؟؟
الان میکشمتتتتتتت
اه ه ه ه ه بدم میاد ازتتتتتتتت....
مامی جون میشه منو بغل کنی از دست این گله راحت شم؟(رونیا وقتی میخواد بغلش کنیم دستاشو پاهاشو اینجوری میکنه)
یکی کم بود دوتا دیگه هم اضافه شد.گرفتاری شدیمااااااااا از دست این مامیییییییی
مامی جون نمیخوامش اینو بگیرررررر...
خیلی ازش خوشم میاد دم گوشمم گذاشتتش....
مثل اینکه چاره ای ندارم جز دوست شدن با این گله