تبخال بی تربیت!
عزیز مامان امروز عصری که از خواب بیدار شدیم دیدم یه تیکه از لب پایینت کبود شده.کلی ترسیدم و به دکترت زنگ زدم توضیح دادم و گفت که باید ببینم اینجوری نمیشه گفت چیه .منم چون میدونستم اگه بریم پیش دکتر حمید یه دوساعتی رو باید بشینیم تصمیم گرفتم که شمارو ببرم پیش دکتر خونوادگیمون.اولش که دید معاینه کرد و گفت تبخاله و کلی ازم سوال پرسید که سرمانخورده بود؟ چیز داغ بهش ندادی و... بعدش دمرت کرد تا تبت اندازه بگیره که شما عصبانی شدی و ترسیدی و کل جیغ و گریه نثارش کردی و تا بغلت کنم ادامه داشت. امروزم که دیدم کلی زور میزنی موقع پی پی کردن و بعدش دیدم بعلهههههههههههه شکمت سفت کار میکنه و کلی غصه خوردم اونم به آقای دکتر گفتم و یه شربت برات نوشت که آنتی بیوتیک بود وگفت برای سفتیشم خوبه.و این شد اولین تبخال و اولین آنتی بیوتیک شما.امیدوارم آخریاشم باشه.
اینجا حاظرت کردم که بریم(این اولین باریه که دامن تنت میکنم و این دامن خوشملم مامان فریبا وقتی تو دل مامی بودی برات خریده بود و اون موقع کلی شمارو توش تصور میکردم و قربون صدقت میرفتم.خدایا ممنون که حالا خیالم به واقعیت تبدیل شدههههههههههههههههههه)
اینم از تبخال بی تربیت که اومده رو لب خوشگل دخمل خوشگلترم نشسته.
اینجام داروخونه است که بابا شمارو گذاشت رو میزشون بعد آقاهه گفت بشینین رو صندلی تا نوبتتون بشه ولی تا نشستیم رو صندلی گریه کردی و بابایی دوباره گذاشتت رو شیشه ویترینشونو بهشون گفت دخترم اینجا راحتتره البته داری با کارت عابر بازی میکنی و حواست به هیچی جز اون نیست.
بعدشم رفتیم پیش مامان فریبا و بابایی که طبق معمول میز در اختیار شماست...
اینم از امروزمون.امیدوارم دیگه هیچ وقت نه تبخال بزنی و نه شکمت سفت شه عسلم. ایشالا فردا خوب خوب بشی چون واقعا موقع پی پی اذیت میشی و گریه میکنی و دل منم میگیره.دوست دارم هوارتااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا.