تعطیلی عید فطر.
گل مامان این دوروز تعطیلی به خاطر هوای بارونی شمال نتونستیم جایی بریم مسافرت و همش خونه بودیم البته جمعه شب یه سر رفتیم بهشهر دیدن مادرجون و پدر جون(چون دوقلوها مامانبزرگ بابابزرگ بهشهری رو مادر جون پدر جون صدا میکنن ما هم تصمیم گرفتیم شما هم اینجوری صداشون کنی).از اونجا با عمه فهیمه رفتیم عباس آباد .عباس آباد یه جای توریستی و معروف توی شهر باباحجته و مطمئنا شما در آینده زیاد اونجا میری ولی این اولین بارت بود که میرفتی که متاسفانه خواب بودییییییییییییییییی
بعدشم که اومدیم خونه. فرداشم که تا بعدازظهر خونه بودیم بعدش رفتیم دوره زنونه فامیلای من. یه چیز جالب که اونجا کشف کردیم کلی همه به خاطرش ذوق زده شدن این بود که تا آهنگ گذاشتن و همه شروع کردن رقصیدن شما که جلوی من نشسته بودی هم شروع کردی به تکون خوردن و خودتو بالا پایی میاوردییییییییییییییییییییییییییییییو با این کارت همه به وجد میومدن و میخندیدن.اونجا نتونستم ازت عکس بندازم ولی این عکسا مال همین دوره است که میزارم.
شبم که بازم کنسرت بود اینبار مرتضی پاشایی و من وباباحجتم که از هیچ کنسرتی جا نمیمونیمبازم شمارو گذاشتیم پیش مامان فریبا و رفتیم.البته به شما هم بد نگذشته بود و با مامان فریبا و بابایی رفته بودین بیرون بستنی خورییییییییییییییییییبعدشم که اومدم دنبالت برگشتیم خونه و خوابوندمتتتتتتتتتتتتتتت.
راستی یادممممممممممممم رفت بگم به لطف خاله هانیه مهربون بابت شربت انجیر و مامان فریبا بابت آب بازی دیروز شکمت کار کرد و حسابی همهممون خوشحاللللللللللللل شدیممممممممممم امیدوارم دیگه اینطوری نشی باید فردا به دکتر حمید زنگ بزنم و بگم که سوپ خوردی اینجوری شدی یا نه؟؟؟ اگه ماله سوپه بگه چی کار باید کرد. فرشته کوچولو خیلی دوست دارمممممممممممممممممممممممممممم.خیلیییییییییییی زیادددددددد