پنجشنبه و شام با نورا جون.
گلک مامان سلام. امشب به اتفاق عمو ناصر و خانومشونو و دخمل گلشون نورا جون شام رفتیم بیرووووون و چی بگم که شمااااااااااا حسابی اذیتمون کردی و اصلا راضی نمیشدی یه ثانیه هم بشینی و همش گریه و جیغ البته حق هم داشتی ها گرسنت شده بود که منم دیدم اینجوریه به بابایی زنگ زدم و گفتم که بیان دنبال شما تا ما با خیال راحت شام بخوریم و شما هم به شیرت زودتر برسینورا جونم حسابی بزرگ و خانوم شده بود و خیلی هم آروم و مودب بود. ایشالا با همدیگه دوستای خوبی باشین مثل باباهاتون.از بس شیطونی کردی فقط تونستم همین یه عکس رو ازتون بندازم :
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی