اندر احوالات این روزهای رونیاااااااا
گل مامان این روزا دیگه خیلی خانوم شدی. از خوابت بگم که دیگه 11 12 شب میخوابی و یه 3 4 ساعت بعدش انقدر وول میخوری که من بیدار میشم و میفههم که گرسنت شده اما اگه یکم دیر به دادت برسم دیگه کاملا بیدار میشی و شروع میکنی به خندیدن که انگار صبح شده بعدش تا شیر میره تو دهنت چشات بسته میشه و میخوابی تا سه چهار ساعت بعد .که دیگه صبح میشه بازم با خنده هات دلبری می کنی عشق کوچولو. این روزا بیشتر به حال خودت تنها میمونی و احتیاجی نیست همش بغلم باشی مثلا میذارمت رو مبل و دوروبرت رو کوسن میزارم و توپهات رو میزارم جولوت تا یه نیم ساعتی اینجوری سرگرم میشی. یا میزارمت تو فرش بازیت جلو تلویزیون یا اینکه بازت میزارم و تو عاشق ای آخری هستی دیگه هرچی روت باشه یا دوروبرت باشه با دستت میکشی و به زور میخوای ببری تو دهنت.اگه به چیزی هم دسترسی نداشته باشی یا لباست یا بالاخره دستات میره تو دهنت.تو حموم کلی گریه میکنی و بدبختمون میکنی اما به محض اینکه میپیچمت لای حولت میخندییییییییییییی ای شیطون میفهمی که حموم تموم شده .برای بیرون رفتنم کلی ذوق میکنییییی. تو شیر خوردنم که شیرخشک رو عالی میخوری و هر روزم بیشتر از روز قبل اما جدیدا تو خوردن میمی مامی کلی اذیت میکنی و این منو خیلی ناراحت میکنه . دعا میکنم که یه موقع میمی مامان و ول نکتی و کلا بشی شیرخشکی. شیر بالا آوردنتم که همچنان ادامه داره یه روز کم یه روز زیاد .ماستی پنیری و خلاصه هر مدل که بخوای. ای کاش این شیر بالا آوردنت هرچه زودتر خوب بشههههههههههههه. کلی تو گرفتن پاهات پیشرفت کردی و میتونی چند ثانیه تو دستات نگهشون دارییییییی .خلاصه داریی کلی خانوم میشییییییییییییییی عشق کوچولوی من. خدایا بازم ممنون بابت این فرشته کوچولوی دوست داشتنی که بهمون دادییییییییییی.