چهارمین سالگرد ازدواجمون و اولین شهربازی رونیا طلا
فرشته کوچولو امروز چهارمین سالگرد ازدواج من و بابا حجته. ولی امسال با سالهای دیگه خیلی فرق داره آخه امسال عشق کوچولومونم پیش ماست عزیز مامان با اومدنت خوشبختیمون کامل کامل شد . فدات بشم تو ثمره عشق من و بابا حجتی .دییشب با عمو مجتبی و خاله صبا رفتیم شهربازی.البته ساری که متاسفانه شهر بازی نداره و مجبور شدیم تا قائمشهر بریم که البته اونم اصلا خوب نبود و نمی ارزید ولی خوب دیگه متاسفانه این اطراف اصلا شهربازی خوب نداره و در نبود گوشت چغندر سالاره دیگه خوب شما چون خیلی کوشولویی نمشد سوار هیچ بازیی بشی ولی همینجوری گذاشتم رو این وسیله ها و ازت عکس انداختم تا از اولین شهربازیت عکس داشته باشی عشقم.
اینا قبل رفتنه که داری تو کالسکه جوراباتو میخوری.آخه این چه کاریه عشقم؟؟؟؟
اینام عکسای شما در شهربازی درپیت قائمشهر
صبحم رفته بودیم مغازه بابایی تا شمارو ببینن اینم عکساش...
گیر داده بودی به این آویز پستونکت و همش تو دستت بود.
اینم وضع شیر خوردنه آخه دختر طلا؟؟؟؟
مامان فریبام انقدر شمارو دوست داره هر چی بگی نه نمیگه میخواستی واساده شیر بخوری اونم با اینکه کمردرد داره ولی بغلت کرد تا شیرتو بخوری .عشقی دیگه همه در مقابلت تسلیمن
اینم عکس دیشبه که خواب بودی .هروقت خیلی خسته باشی اینجوری می خوابی.من فداتتتتتتتتت