فرشتـــه کوچکمفرشتـــه کوچکم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

فرشــته کوچکم رونیــــا.

شهریور دوست داشتنی پرنسس من.

  عشق فسقلی مامان این ماه مثل همه شهریوها کلی گردش و این ور اونور داشتیم. شما روز به روز لجباز تر میشی عزیزم و این منو خیلی نگران میکنه . البته همه میگن مقتضی سنته امیدوارم اینجوری باشه. این روزا کلی هم شکر پاشی میکنی که دلمونو میبری .عین طوطی همه حرفها و کارامونو تکرار میکنی . به زور برمیگردی خونه و همش میخوای بیرون باشی هروقت از جایی برمیگردیم تو ماشین میگی الان تجا بریم ؟ یا میگی خونه نریماااا . غذات خداروشکر خوبه فقط همش راه میری غذا میخوری و حسابی اذیت میکنی اصلا نمیشینی یه جا برای غذا خوردن. همچنان پوشکی و صحبت دسشویی که میشه میگی نه . امیدوارم تو این مورد خدا یه معجزه بکنه و خودت بیای جیشتو بگی. همین روزا هم دوباره ب...
30 شهريور 1394

پایان 30 ماهگی / ورود به 31 ماهگی .

ماهــــــکم فرشتـــــه کوچکم  ماهگیت مبارکــــــــ .                               کیک این ماه به سلیقه خودت بود تا خونه همش ببعی ببعی کردی. کلی ناخونکش زدی و از اینکه میتونستی پستونکشو گوششو و چشمشو بخوری خوشحال بودی            خدایا شکرت. ...
1 شهريور 1394

روزهای گرم مردادی و دخترک لجـــــباز شیرین !!

عزیز دردونه مامان بعد مدت طولانی سلام.  گلکم از این به بعد تصمیم گرفتم وبلاگتو ماهی دوبار آپ کنم چون واقعا پستها داشت زیاد میشد و ترسیدم از حوصله خوندنت خارج بشه و هم اینکه خب دیگه خانمی شدی و تغیراتت روز به روز نداری که برات ثبت کنم فقط عکسهای روزهای شیرین کودکیت هست که ماهی دوبار هم میشه برات بزارمشون . بگم از این ماه گذشته که نمیدونم یهو چه تحولی درون شما اتفاق افتاد که به شدت ناسازگار و لجباز و زورگو شدین   به شدت در حال الگوپذیری هستی و کوچیکترین کارها و حرفهامون رو زیر نظر داری و تکرار میکنی. ( آرایش کردن من یه نمونشه که تا میگم میخوایم بریم بیرون میری سراغ مداد رنگی هات و میگی میخوام حاظرشم و شروع میکنی به آرایش کردن مث...
31 مرداد 1394

یدونه دخترمن یدونه فرشته من روزت مبارکـــــــــــــ .

دختر طلای خونه ما روزت مبارک.خدایا ممنون که منو به آرزوم رسوندی و بهم یه دختر دادی.     طبق سالهای گذشته برای یکی یدونه دخترمون کادو یه عروسک خوشگل گرفتیم که رونیا خیلی دوسش داشت و خودش انتخاب کرد.      اینم عروسک امسال :     عروسک طلامون نی نی شو خیلی جدی گرفته بود و تا گریه میکرد زودی دنبال شیشه و پستونکش میگشت تا ساکت شه عروسکه که خوابش میبرد و خروپف میکرد آروم حرف میزد و میگفت هیسس بیدار میشه هااا       اینم فلش بکی به گذشته و روزهای دختر:   اولین روز دختر فرشتمون:     دومین روز دختر فرشتمون: ...
26 مرداد 1394

رونیا و روزهای آخر 28 ماهگی.(اولین تجربه نقاشی روی صورت )

  گل قشنگ مامان روز به روز داری خانوم تر میشی و صد در صد مستقل تر . دیگه همه کارا رو میخوای خودت انجام بدی به غیر از لباس پوشیدن. کلا تو لباس پوشیدن خیلی اذیت میکنی و دیگه این روها هربار که بخوایم بریم بیرون مکافات داریم با شما که آخرشم با کلی گریه و داد و بیداد میریم بیرون .به هیچ عنوان حاظر نیستی لباس بپوشی یا پوشکتو عوض کنم یا حتی دست به موهات بزنم. امیدوارم موقتی باشه .لجبازیات متاسفانه خیلی بیشتر شده و وقتی بهت میگم رونیا اینکارو نکن میگی میکنم   یا خیلی از اوقات که حرصت درمیاد مارو میزنی   که بعدش سریع پشیمون میشی و میگی دوست دارم یا بوست کنم یا بغلم کن. همچنان عاشق بچه هایی تا پارکی جایی میریم که یدونه...
30 تير 1394