ماست چه جالبه هاااااااااااااااااا...
عشق کوچولوی مامان دیشب با مامان فریبا و بابایی رفتیم رستوران عبدالله و تا سرویس رو آوردن برای اینکه حواس شمارو از غذاها پرت کنیم یه ماست دادیم دستت .ولی دیگه تا آخرش ول کنش نبودی و در هر حالتی نگهت میداشتیم میخواستی ماست رو بگیری.قربونت برم که انقدر ازش خوشت اومده بود. فکر کنم اگه یه دونه ازش تو خونه داشته باشم مشتونم هر روز به همه کارام برسمممممممممم &nb...
رونیا عشق ماشین سواری.
عزیز دردونه من چندوقتی میشه که به لطف بابا حجت که همش شمارو میزاره کنار شیشه ماشین عاشق ماشین سوارس شدی و تابلوها و چراغارو که میبینی ذوق میکنی و با چشای نازت دنبالشون میکنی. خلاصه هر کی جلو نشسته باشه باید اینجوری شمارو نگه داره تا گریه ات در نیادو من نمیدونم چرا فلان قدر پول صندلی ماشین دادم والا؟؟؟؟؟؟؟؟ البته تو مسافتای دور نمیزارم تو بغل باشی و باید تو صندلیت بشینی عشقمممممممممممم. آخه مگه من چندتا نازدونه دارممممممممم؟؟؟؟؟ &...
تعطیلی عید فطر.
گل مامان این دوروز تعطیلی به خاطر هوای بارونی شمال نتونستیم جایی بریم مسافرت و همش خونه بودیم البته جمعه شب یه سر رفتیم بهشهر دیدن مادرجون و پدر جون(چون دوقلوها مامانبزرگ بابابزرگ بهشهری رو مادر جون پدر جون صدا میکنن ما هم تصمیم گرفتیم شما هم اینجوری صداشون کنی).از اونجا با عمه فهیمه رفتیم عباس آباد .عباس آباد یه جای توریستی و معروف توی شهر باباحجته و مطمئنا شما در آینده زیاد اونجا میری ولی این اولین بارت بود که میرفتی که متاسفانه خواب بودییییییییییییییییی ...
شالاپ شولوپ آب بازی...
عشق مامان عروسکم دیروز به پیشنهاد مامان فریبا که گفته بود یه ربع تو آب ولرم بشونمت تا شکمت کار کنه هم گوش کردم و اونم امتحان کردم و شما و بابا حجت رو فرستادم تو حموم . شما هم کلی استقبال کردی و خوشت اومد و تازههههههههههههه یاد گرفته بودی بزنی رو آب و آب بپاشییییییییییی شیطون بلا. عاشق حمومی به جز قسمت سر شستن. خلاصه کلی آب تنی کردی و کیف کردی. اینم عکساش. ...
دخترم تورو خدا زودتر خوب شو...
گل نازم امروز بازم شکم شما سفت کار میکرد و برای هر بار پی پی کلی زور میزدی و نتیجه ای نداشت و در آخرکلی گریه میکردی و از درد جیغ میکشیدی و دل منو میسوزوندیییییییییییییی . خدایا دخترم زودتر خوب شه آخه اون خیلی کوچولوئه و طاقت درد نداره . فدات بشم امروزم که پنجشنبه بود دکترت نبود تا بهش زنگ بزنم ولی با بابا حجت رفتین داروخونه تا یه شربت انجیر که سفارش خاله هانیه مهربون بود رو بگیرین و منم یه کم ازش بهت دادم امیدوارم فردا دیگه خوب بشی چون اصلا طاقت ندارم شما اونجوری گریه کنی عروسکم. امشبم که کنسرت محسن یگانه بود و من و بابا حجتم که عشق کنسرت شمارو گذاشتیم پیش مامان فریبا و رفتیم کنسرت. خیلی دوست دارممممممممممممممممممممم عسلم. این...
خواب و بیداری صبحگاهی.
اینجا صبح زوده که بیدار شده بودی هر کار میکردم نمیخوابیدی... بعدش گذاشتم خودت بازی کنی تا خوابت ببره....(رونیا در حال کشف پستونک) دیگه کم کم چشات داشت میرفت.آخجون ...
بازی با اسباب بازیها 2 ...
عزیزه مامان اینا اسباب بازیای مورد علاقه اته. از بین چهار تا توپ اسفنجیی که داری عاشق این یکی هستی. میدونی چرا؟؟؟ ن به خاطر اینکه رنگی رنگیه بلکه چون حالت بیضی داره راحتتر میتونی بزاری تو دهنت و این زرافهه که چون سوت میزنه خوشت میاد و بازم میزاریش تو دهنت... ولی از همه اینا برای شما عزیز تر این بادکنک یکم باد شدست که چون هم نرم و هم خوشدسته و شما دوسش داری. اینم عکساش که همش مشغول خوردنشی و تف خالیش کردی &...
