اولین نذریه شب عاشورا با فرشته کوچولومون.
گلک مامان امشب شب عاشورا بود و ما هرسال برای سلامتی و خوشبختی خونوادمون نذری میدیم . نذرمون هم لوبیاست و هرسال با همکاری بابایی و مامان فریبا که واقعا دستشون درد نکنه که همیشه کمکمونن این نذر رو ادا میکنیممم. امسال ولی یه جور خاص بوووووووووووود آخه امسال عشقمم پیش مااااااااا بود یادش به خیر پارسال تو دل مامانی بودی و واسه همین من دست به سیاه و سفید نزدم تازه وقتی رفته بودیم بین هیئت که لوبیا رو پخش کنیم من تو ماشین نشسته بودم تا شما اذیت نشی ولی همینکه سنج میزدن و طبل میکوبیدن شما کلی تکون میخوردی فکر کنم میترسیدی ما هم بعد پخش لوبیا زودی برگشتیم خونه تا شما اذیت نشی ولی امسال با وجود شما کنار خودمون با خیال راحت بعد نذری رفتیم تماشای دسته و هیئتها.مهمون هم داشتیم امروز و کلی سرمون شلوغ بود و بازم مامان فریبا زحمت اصلیه پخت لوبیا رو کشید و عمو مجتبی و بابا حجت و بابایی پخش کردن. بقیه ماجراهای نذری امشب به روایته تصویرهههههههههههه.
مهندس ناظر رونیا در حال نظارت خیس دادن لوبیا
بابا لطفا درست بشور و خیس بدهههههههه
این لوبیاهه چرا اینجوریههههههههههه؟
آخرش باید خودم دست به کار میشدم.
خوبهههههههه به اندازه کافی آّب دارهههههههه.
یه هم بزنیم ببینیم چی کار کردین تا حالاااااااااا....
خیلی خوب شددددددددداااااااا. سرآشپز که من باشمممممم معلومه خوش مزه میشه دیگههههههه
در حال رفتن برای پخش کردن نذری:
اون پشت بقیه در حال آماده کردن بساط بودن و من و دخملی فرصت یه عکس رو از دست ندادیم.
یه کم که گذشت شما بغل خاله صبا خوابت برد .تو اون شلوغی و صدای طبل و سنج و ... (خحالا اگه تو خونه مگس بپره بیدار میشی)
جمعیت دور نذری .اصلا نمیشد بابایی و بقیه رو دییییییییید
این عکسو به زور و با هزار دردسر گرفت که خوبم نشده. همه سخت در حال پخش نذری.
بعد نذری هم با بابایی کلی تو دسته و هیئت ها گشت زدی . (سمت راست: پسرعموی من سروش/سمت چپ:پسرعمه من:علی اصغر)
اینجا هم یه عکاسه داشت ازت عکس مینداخت بس که عروسکی دیگههههههه دل همرو میبری حتی عکاس هاااااااا
بابایی داشت برات سینه میزد تا دستشو میاورد پایین دستشو میگرفتی و میخواستی که دوباره تکرار کنه.
خدایا در پناه حسینت همیشه نگه دار عضو کوچیک خونمون باااااااااش.