فرشتـــه کوچکمفرشتـــه کوچکم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

فرشــته کوچکم رونیــــا.

احوالات رونی جون + باغ بابایی ...

1393/2/6 4:15
نویسنده : مامانیه رونیا
628 بازدید
اشتراک گذاری

طلاخانومم امروز برای هواخوری نهار رو رفتیم باغ بابایی. شما هم همچنان هم اسهالی و هم خیلی بی اشتها.افسوس برای اسهالت که فردا حتما میریم برای کشت مدفوع . آفت دهنت هم که خداروشکر با اون محلوله که هر دفعه کلی با جیغ و داد باباحجت برات میزنه خیلی بهتر شده. ولی همچنان خیلی بی اشتهایی و عملا هیچی نمیخوری.ناراحت شیر که انقدر دوست داشتی شاید در روز کلا ١٥٠ تا هم نخوری. غذا هم که در حد ٣ یا ٤ قاشق با گریه و زاری. امروز یاد قبل مریضیتو و خوب غذاخوردنت افتاده بودم و نشستم یه دل سیر گریه کردم و از خدا خواستم دوباره مثل همون روزا شاداب و پر انرزی و خوش غذا بشی گلم. واقعا اعصابم این روزا خیلی بهم ریختس اصلا نمیتونم شمارو اینجوری ببینم روز به روزم داری لاغر تر میشی امشب که داشتم لباستو عوض میکردم با بابا کلی غصه خوردیم آخه تمام دنده هات زده بیرون از بس وزن کم کردی.گریه خدایا دخترکمو زودتر خوب کن دیگه جونی نداره آخه. البته خداروشکر امروز سرحال تر بودی و شبم بعد کلی گریه های من و التماسم به خدا خداروشکر شام خوردی و کنار ما یکم سیب زمینی سرخ شده  و کلی ماست خوردی.ممنون خداجون که که انقدر زود دلت به حالم سوخت. رونیای مامان خیلی دوست دارم .تو شدی تمومه زندگیه من دیگه واقعا خودمو فراموش کردم و فقط و فقط شما شدی تموم روزمره گیه من. نفسم عزیزم تمام دنیای من خیلی دوست دارم.قلب

 

عکسای امروز باغ بابایی:

اینجا جلو در خونه است که یه زمین خالی بود و توش از این گل زردا منم خوشم اومد و پیاده شدیم عکس انداختیم:

 

v,kdh

 

رونیا

 

اینجام سایه بون عمه رو گذاشتیم چقدرم بهت میومد هههههههه

 

رونیا

 

هر جا میزاشتیمت زمین مینشستی و خاک بازی میکردی:

 

رونیا

 

من و عمرم:

 

رونیا

 

رونیا

 

رونیا

 

اینجام در حال کندن گوجه سبزی:

 

رونیا

 

رونیا

 

رونیا

 

رونیا

 

دوتا عشقهای من :

 

رونیا

 

رونیا

 

یعنی من عاشق این عکس عاشق تو عاشق باباحجت و عاشق این عاشقانه بغل کردنتم عشق کوچولوی من.ماچ

 

رونیا

 

رونیا

 

رونیا

 

رونیا

 

الهی من فدات شم که انقدر لاغر شدی همه لپات آب شدنگریه

 

رونیا

 

رونیا

 

رونیا

 

رونیا

 

عکسای گندم زار اطراف باغ بابایی :

 

رونیا

 

بازم تنهایی ترسیدی :

 

رونیا

 

گل برای گل:

 

رونیا

 

اینجام داری گل بو میکنی مثلا بعدشم میگی به به :

 

رونیا

 

داری گندمم بو میکنی.نیشخند

 

رونیا

 

 به زور میخوای گندم بیچاره رو بکنی:

 

رونیا

 

رونیا

 

اینجام داری با باباحجت میری گردش دونفره اونم با اشغال کردن جای منابرو

 

رونیا

 

رونیا

 

رونیا

 

من این ابر بی باران را دوست دارم

من این کویر خشک و بی جان را دوست دارم

این شاخه خشکیده و بی گل را دوست دارم

من

اینجا آنجا همه جا را

با تو دوست دارم .

 

رونیا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

عمه فهیمه
6 اردیبهشت 93 7:28
دورت بگردم که اینقد لاغر شدی ایشالا زودی خوب شی
آشنای قدیمی
6 اردیبهشت 93 11:40
روجای عزیزم قربون دلت برمــ ، خیلی سخته دختر ناز و پرانرژیت بی حالهــ اما خدای مهربون زود حالشو خوب میکنه ان شاءالله كاش توي اين جاده يه تابلو نصب ميكردن واسه دلخوشيم...!!! ....تو... دو كليلو متر...! دلم برات تنگ شده عشق کوچولو
مامانیه رونیا
پاسخ
ممنون مبینای عزیزم از همراهی و دلگرمیه همیشگیت.
مهدیه
6 اردیبهشت 93 11:43
رجا جون خدا رو شکر حال رونیا جون رو به بهبوده ما هم دیروز ناهار ساری خونه عمع سپهر بودیم. هوا عالی بود ایشالا همیشه به خوشی و ددر
مامانیه رونیا
پاسخ
ممنون مهدیه جان. همیشه به گشت و گذار . این وری میاین یه ندا بدین همدیگرو ببینیم خووووووووو
مریم مامان شاینا
6 اردیبهشت 93 17:48
رونیا جون خوشحالم که سرحال میبینمت خدارو شکر که خوب شدی
مامان ارغوان
6 اردیبهشت 93 21:35
عزیزم رونیا جونم...چقدر لاغر شده ...ایشالله زودی خوب میشه و دوباره تپلی میشه.....کاملا از عکساش معلومه نازدختر لاغر شدهههه. مامان رونیا نگران نباش....من میپم دخترت چشم خورده.بوسسسسسس
مامانیه رونیا
پاسخ
اره خیلی خیلی لاغر شده ولی خداروشکر خوب شد خیلم راحته که همه ازمایشارو داده و خداروشکر سالمه. ممنون از اینکه به فکرمونین.
هانیه
7 اردیبهشت 93 8:42
ای جونمی عزیزم من همش دعا میکنم تو زود خوب شی ایشاالا عشقققممممم
مامانیه رونیا
پاسخ
مرسی خاله مهربونم.
مهدیه
9 اردیبهشت 93 12:41
در اولین فرصت اومدم اونورا حتما بهت خبر میدم. این دفعه خیلی یهویی گفتن. نشد هماهنگ کنم باهات وگرنه که من از خدامه روی ماه هر دوتون رو از نزدیک ببینم رجا جونم
مامانیه رونیا
پاسخ
ما هم خیلی خوشحال میشیم عزیزم. منتظرم پس.
سمانه
9 بهمن 93 10:10
عزیز دلم