فرشتـــه کوچکمفرشتـــه کوچکم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

فرشــته کوچکم رونیــــا.

عکســـــــــــــــنامه.

1393/2/9 2:49
نویسنده : مامانیه رونیا
239 بازدید
اشتراک گذاری

این یه دونه عکس از روزی که میخواستیم برای مریضیت بریم دکتر جا مونده بود تو دوربین :

 

رونیا

 

اینم امروزه .اولین باری که دوتایی جلو نشستیم و برگشتیم خونه( امروز ختم انعام برای مامانبزرگ دعوت بودیم موقع برگشت از بس اونجا شیطونی کرده بودی تو بغل عمه خوابت برد و چون عمه میخواست پیاده بشه و اگه میخواستم بزارمت تو صندلیت بیدار میشدی واسه همین اینجوری خوابوندمت و کمربندتو بستم تا خونه البته یه دستم همش شمارو نگه داشته بود و یه دستم به فرمون.از خود راضی)

 

رونیا

 

اینجام مثلا داری از تخت میای بیرون .نیشخند

 

رونیا

 

اینم عکسای امشبه که دخترک خوشگلمونو بردیم پارک.

همون اول که از ماشین پیاده شدیم تا گذاشتمت پایین چشمت به این بادکنک ها افتاد و بدو بدو یه عالمه راه رفتی تا برسی بهشون.

 

رونیا

 

باباحجت هم که در مقابل خواسته های شما همش تسلیمههههه یدونه برات خرید:

 

رونیا

 

رونیا

 

تا محوطه بازی رو دیدی کلی جیغ و خنده سر دادی خندهبعدشم که طبق معمول جذب نی نی شدینیشخند

 

رونیا

 

موقع تاب بازی هم همش چشت به نی نی بود.

 

رونیا

 

پیش به سوی نی نی های بعدی:

 

رونیا

 

همچنان محو تماشای نی نی :

 

رونیا

 

رونیا

 

رونیا

 

رونیا

 

اینجاام دوتایی از سرسره سر خوردسم وای که چه حالی داد.یاد بچگیامون به خیــــــــــرخیال باطل

 

رونیا

 

رونیا

 

اونجا یه ماشی شارزی کرایه ای بود که من تا دیدم گفتم سوارت کنیم تا ترست از ماشین خودت بریزه که خوشبختانه همینم شد. شروع اولیه اش ترسیدی ولی بعدش خوشت اومد و یه بار دیگه هم با اصرار سوار شدی و اگه از اون محوطه دورت نمیکردیم فکر کنم تا صبح میخواستی سوار شی.

 

رونیا

 

تمام دکمه هاشو بلد بودی و منتها چون مثل ماشین خودت نانای نمیزد شاکی شده بودی.

 

رونیا

 

وقتی باباحجت بهت میگفت فرمونو نگه دار زودی فرمونو میگرفتی .آخه فینگیل تو از کجا میدونستی فرمون چیه؟؟؟؟؟؟

 

رونیا

 

رونیا

 

در آخر هم یکم تاب های خالی رو تاب دادی و ذوق کردی.

 

رونیا

 

اینجا طبق معمول فلشو دراوردی و تا خواستم دعوات کنم با این صحنه مواجه شدم.خنثی

 

رونیا

 

رو دوش باباحجت داشت خوابت میبرد که تا دوربینو دیدی این شکلی شدیچشمک

 

رونیا

 

رونیا نون آور خانه زبان

 

رونیا

 

چون تو خونه پله نداریم بعضی وقتها میزارم چندتا پله رو خودت بری تا یاد بگیری عشقکمماچ

 

رونیا

 

تو بخواب نازنینــــــــــــم ...

به جان تمام دلواپسی هایم قســــــــــــم

لحظه ای دیده برهم ننهــــــــم

تا تار مویی از سر قاصدک رویاهایت کم نشود !!

نو بخواب نازنینـــــــــــــــم.

 

رونیا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

زهرا
9 اردیبهشت 93 7:26
سلام خیلی نازی ماشالله
مامانیه رونیا
پاسخ
ممنون عزیزم
آشنای قدیمی
9 اردیبهشت 93 8:12
خدایا یه عالمه شکر دترمون خوبهــــ بزنیم به در و تخته ... وقتی عاشقانه های مادر مهربانت را میخوانم گاهی بارانی میشوم از اینهمه عشق و با چشم های بارنی ام در دل میگویم الهی هزار سال سایه پدر و مادرت بالای سرت باشد آخر میدانی بعد از خدا بهترین و محکم ترین ستون های زندگی اند ... رونیای عزیزتر از جوووووونم خدا نگه ات داره واسه مامان رجای مهربون مهربون میدونی چرا دوبار نوشتم مهربون آخه مامانیت یه قلب مهربون داره و همه زندگیشو برات گذاشتهــ و میزاره رونیای خوشگلم دعام کن با دستای کوچولوت دعام کن اگه خونه مجازی تو نبود نمیدونم اینهمه حرفو کجا باید فریاد میکردمــ دوست دارم رونیا و مامان رجای گلمــ
هانیه
9 اردیبهشت 93 8:59
ای جونممم که تو انقدر ناز و مهربونی که همش نی نی ها رو دوست داری و واسشون ذوق می کنی آخه تو خودت که از همه جیگر تری عشقققم
مهدیه
9 اردیبهشت 93 12:38
قربون نون آور خونه سپهر هم بعد از مهمونی ها ، خصوصا اگه نی نی دیگه ای اونجا باشه همینطور ولو میشه
مامان آوا
16 اردیبهشت 93 21:17
سلام ماشااله به تو دخمل ناز و مامان باسلیقه خوشحال میشم به وب آوای منم سر بزنید و لینک کنیم همدیگرو avaasal.niniweblog.com
مامانیه رونیا
پاسخ
چشم حتما خوشحال میشیم. بوووووووس