عکســـــــــــــــنامه.
این یه دونه عکس از روزی که میخواستیم برای مریضیت بریم دکتر جا مونده بود تو دوربین :
اینم امروزه .اولین باری که دوتایی جلو نشستیم و برگشتیم خونه( امروز ختم انعام برای مامانبزرگ دعوت بودیم موقع برگشت از بس اونجا شیطونی کرده بودی تو بغل عمه خوابت برد و چون عمه میخواست پیاده بشه و اگه میخواستم بزارمت تو صندلیت بیدار میشدی واسه همین اینجوری خوابوندمت و کمربندتو بستم تا خونه البته یه دستم همش شمارو نگه داشته بود و یه دستم به فرمون.)
اینجام مثلا داری از تخت میای بیرون .
اینم عکسای امشبه که دخترک خوشگلمونو بردیم پارک.
همون اول که از ماشین پیاده شدیم تا گذاشتمت پایین چشمت به این بادکنک ها افتاد و بدو بدو یه عالمه راه رفتی تا برسی بهشون.
باباحجت هم که در مقابل خواسته های شما همش تسلیمههههه یدونه برات خرید:
تا محوطه بازی رو دیدی کلی جیغ و خنده سر دادی بعدشم که طبق معمول جذب نی نی شدی
موقع تاب بازی هم همش چشت به نی نی بود.
پیش به سوی نی نی های بعدی:
همچنان محو تماشای نی نی :
اینجاام دوتایی از سرسره سر خوردسم وای که چه حالی داد.یاد بچگیامون به خیــــــــــر
اونجا یه ماشی شارزی کرایه ای بود که من تا دیدم گفتم سوارت کنیم تا ترست از ماشین خودت بریزه که خوشبختانه همینم شد. شروع اولیه اش ترسیدی ولی بعدش خوشت اومد و یه بار دیگه هم با اصرار سوار شدی و اگه از اون محوطه دورت نمیکردیم فکر کنم تا صبح میخواستی سوار شی.
تمام دکمه هاشو بلد بودی و منتها چون مثل ماشین خودت نانای نمیزد شاکی شده بودی.
وقتی باباحجت بهت میگفت فرمونو نگه دار زودی فرمونو میگرفتی .آخه فینگیل تو از کجا میدونستی فرمون چیه؟؟؟؟؟؟
در آخر هم یکم تاب های خالی رو تاب دادی و ذوق کردی.
اینجا طبق معمول فلشو دراوردی و تا خواستم دعوات کنم با این صحنه مواجه شدم.
رو دوش باباحجت داشت خوابت میبرد که تا دوربینو دیدی این شکلی شدی
رونیا نون آور خانه
چون تو خونه پله نداریم بعضی وقتها میزارم چندتا پله رو خودت بری تا یاد بگیری عشقکم
تو بخواب نازنینــــــــــــم ...
به جان تمام دلواپسی هایم قســــــــــــم
لحظه ای دیده برهم ننهــــــــم
تا تار مویی از سر قاصدک رویاهایت کم نشود !!
نو بخواب نازنینـــــــــــــــم.