فرشتـــه کوچکمفرشتـــه کوچکم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

فرشــته کوچکم رونیــــا.

فرشته کوچولو خوب شده. هوراااااااااااااااا :)

1393/2/11 3:28
نویسنده : مامانیه رونیا
489 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دردونه خوشگل مامانبغل. عزیز دردونه من بالاخره از سد این مریضیه لعنتی هم گذشتیم و خداروشکر امروز هم اشتهات خیلی بهتر شده بود و هم اسهالت خوب شدهورا.خدایا شکرت. البته با کلی حرص و جوش خوردن من که دیشب واقعا دیگه کم آورده بودم.آخ دیروز آزمایش کشت مدفوع رو با هزار تا دردسر و گرفتاری و صدالبته کارای چندش آوره نمونه مدفوع گیری دادیم زبانو خداروصد هزار مرتبه شکر خبری از باکتری نبود. اوهخلاصه جواب رو با خوودت دوباره بردیم مطب دکتر حمید و گفت که خیلی وزن کم کردی ( تو یه هفته 600گرمافسوس) و خیلی ناراحت شد و گفت مربوط به همون ویروسه که روده هات رو ضعیف کرده . آفت دهنت رو هم نگاه کرد و گفت خوب شده ولی برای اطمینان داروشو تا یه هفته ادامه بدین که انقدر ماشالا شما کولی بازی درمیاری که دیگه از امشب بی خیال شدیم.ابرو برای شکم رویت هم فقط گفت یه شیر خشک خاص براش مینویسم تا دو روز استفاده کن براش. ( بیومیل LF) .قرار شد اگه این شیر هم جواب نداد بریم بیمارستان برای سرم گرفتن و این داستانهانگران.خلاصه اون شب بعد مطب سریع اومدیم خونه و برات شیر جدید رو درست کردم و واااااااااااااااااااای مگه میخوردی ؟ یعنی بگم بعد از اون خفگیهات تو دوران نوزادیت بدترین ساعتهای عمرم دیشب بود .هیچ رقمه کوتاه نمیومدی و تا شیشه شیرت رو میاوردم جلو آنچنان گریه ای میکردی که انگار چی شده.از یه طرف هم همش استرس خوب نشدن و بیمارستان و این مکافاتها رو داشتم دیگه واقعا روم فشار اورده بود.آخاون شب کلی توی خیابونا چرخیدیم تا بلکه موقع خوابت بردن رضایت بدی و یکم بخوری ولی شما همچنان مقاومت کردی. قهرخلاصه وقتی اومدیم خونه هیچی از اون شیر کم نشده بود و منم شده بودم عین دیوونه ها. واقعا دیگه نمیدونستم باید چیکار کنم و زنگ زدم به مامان فریبا .اونم از حال و روزم فهمید خیلی بهم ریختم خیلی ناراحت شد ولی یه پیشنهاد داد که واقعا موثر بود و گفت شیرش رو ترکیبی با نان بده بهش. منم همین کارو کردم 120 تا شیر درست کردم و 3تا بیومیل ریختم و 1 دونه نان که همون یدونه کار خودشو کرد و شما رضایت دادی شایدم گول خوردی که تا  آخرش رو البته با کلی شعر و داستان و عجز و التماس خوردی و خوابیدینیشخند. وقتی دیدم شیشه ات خالیه انگار دنیارو بهم دادن و باخیال راحت خوابیدم. خلاصه دیشب و امروز ظهر به این منوال گذشت که خداروشکر انگار شیره افاقه کرد و امروز فقط دوبار شکمت کار کرد اونم سفت.هورا البته هنوز اشتهات مثل قبل نشده ولی خیلی بهتر شده مخصوصا راجع به شیر. از فردا برنامه غذایی چاق کنندگیتو در پیش داریم تا ایشالا بتونم وزنتو به قبل برگردونم گل قشنگم.چشمک خاله سهیلا میگه همه اینا مال دندون دراوردن و دینا هم همشو تجربه کرده نمیدونم ولی واقعا که روزای سختی بود شاید سخترین روزای عمرم بود و مطمئنم خودمم کلی وزن کم کردم و حسابی رو اعصابم اثر گذاشته این ماجرا ولی باعث شد مامان قویتری بشم برای شما فرشته کوچولوی دوست داشتنی خودمماچ امیدوارم دیگه همچین روزایی رو تجربه نکنیم عسل مامان نه ما و نه هیچ مامان و نی نیه دیگه ای.آمیـــــــــــــــــــــــــن.

 

رونیا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

آشنای قدیمی
8 اردیبهشت 93 10:17
قربونت برم خدایا شکرت که عشق کوچولوم بهتر شده امیدوارم خیلی زود بهتر تر بشی عزیزکمـــ دیروز خیلی نگران بودم همه اش دلم شور میزد هرچی زنگ زدم برنداشتی دیگه فقط تو دلم خدا خدا میکردم رونیا بهتر شده باشه و سرتون اینجوری گرم باشه واقعا خوشحالم بهتره خداکنه هرچه زودتر بشه همون رونیای قبل ... رونیای عزیزم وقتی تو میخندی همه چی یادم میره حتی میان ترم امروزمــ الهی همیشه بخندی مهربونمــ
مامانیه رونیا
پاسخ
قربون محبتت مبینا جااااااان
هانیه
8 اردیبهشت 93 10:23
ای عشقققققم عزیزم خداروشکر گل گلی خوب شده
مامان معین
8 اردیبهشت 93 10:29
خدارو هزار مرتبه شکر که رونی خوشگل حالش خوب شده .
مامانیه رونیا
پاسخ
ممنون خاله جون
مامان النا
8 اردیبهشت 93 13:00
دقیقا النا هم موقع دراوردن دندونش همین مشکل رو داشت خداروشکر که خوب شدی خاله جون
مامانیه رونیا
پاسخ
انگار همه وروجکاا اینجوری میشن. ممنون خاله جون
مهدیه
9 اردیبهشت 93 12:40
خدا رو شکر ایشالا سر دندونای دیگه اینطور نشه [بوسه] سپهر آبریزش ، تب و سینه خرابی داره سر دندوناش الانم آسیاب های فک پایین دارن میام ای خدااااااااااا
مامانیه رونیا
پاسخ
این دندون هم که شده معظل این فنچولای بیچاره.