فرشتـــه کوچکمفرشتـــه کوچکم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

فرشــته کوچکم رونیــــا.

روزهای بی نام نایی عروسکم :(

سلام دخترک کوچیکم.عزیز دردونه مامان این روا حسابی بهم ریخته ای و بداخلاق .الهی قربونت برم که ترک پستونک واقعا اذیتت میکنه و همش بهونه میگیری و لجبازی میکنی .عشق خوشگلم این روزا بالاخره تموم میشه فقط یکم تحمل کن عروسکم.این روزا عشقم حسابی بداخلاقه و همش در حال زدن من و باباشه و تو خواب هم همش بغض میکنه و گریه های الکی .کلی هم موقع خوابیدن اذیت میشه و خوابش نمیبره بدون نام نا و به جاش حسابی منو کتک کاری میکنه.اشکال نداره عزیزم میدونم همش به خاطر نام ناست امیدوارم به همین زودیا یادت بره و بشی همون دخترک خوش اخلاق خودم. عزیزم این روزا همش دوکلمه ای حرف میزنه همه چی میگه : بابا دفت / بابا مد (بابا اومد)/ اسا بیا (اسرا بیا) /آنین خوابه (آیلین خواب...
28 دی 1393

دخترک 22 ماهه مامان روجا. (بای بای پستونک)

فرشته کوچولو 22 ماه و 20 روز و ترکــــــ پستونک .     سلام به شیرین عسلم . سلام به نقل و نباتم که این روزا عین یه طوطی همه حرفها و کارامونو تکرار میکنی طوطیه شیرین زبون من. عشق کوچولوی خوشگلم تقریبا یه هفته ای میشه که از یار شفیقت نام نا یا همون پستونک خودمون جدا شدی و واقعا صبوری به خرج دادی عسل خانومم اصلا فکرشو نمیکردم که انقدر خانوم باشی که با دوری نام نا انقدر راحت کنار بیای البته میدونم که واقعا دلت تنگ شده براش و واسه همینم هست یکم بهونه گیر و لجباز شدی مخصوصا موقع خوابیدن که طول میکشه بدوون نام نا بخوابی. یه موقع هایی یادت میوفته و یهو میگی نام نا .بعد من با تعجم میگم چی؟ چی میخوای .یعد شما عشقم یادت میو...
20 دی 1393

وقتی نام نا (پستونک) رو پیشی برد!!!

فرشته کوچولوی خوشگلم مامان از وقتی که شما هنوز نبودی و حتی خیلی قبلترها دوست داشت نینیش پستونکی باشه و تو سیسمونیه شما هم یه عالم پستونک بود و شما هم به دل مامان کردی و خیلی راحت از روز دوم پستونک خور شدی اوایل فقط یه نوع پستونک میخوردی ولی بعش به همه مدلش رضایت دادی واقعا تو این یه سال و 10 ماه هیچی مثل نام نا ( اسم اختراعی خودت برای پستونک) نمیتونست آرومت کنه و منم واقعا خیلی جاها با نام نا کارم راحتتر میشد ولی بالاخره باید این پروسه شروع میشد یعنی پروسه ترک نام نا. بعد از اینکه دکترت گفته بود منم نگران فرم دندونات شدم و خواستم یه امتحانی بکنم شاید راحت ترک کنی. این بود که دو روز البته بدون هیچ برنامه قبلیی وقتی بیرون میرفتیم نام نا ر...
13 دی 1393

بای بای شیشــــــه شیر دوست داشتنـــی :)

رونیا طلا یک سال و 10 ماه و 10 روزگی و ترک شیشه شیر. عزیز گلم امروز دقیقا ششمین روزیه که دیگه با یه لیوان شیر گرم میخوابی و خبری از شیشه نیست. اصلا هیچ وقت فکرشو نمیکردم که انقدر راحت از شیشه بگیرمت. آفرین به شما خانوم خوشگلم. عروسک دوست داشتنی مامان البته اگه ببینم که این بین از شیر خوردنت کم شده دوباره شیشه شیر رو میاریم روکار              این اولین شیشه شیر شما بود .                                    اینم آخرین شیشه شیر شما بود            که اندازه کف دست بود و تا 30 ...
13 دی 1393

تولد 33 سالگی بابا حجت مبارکــــــ .

همسر عزیزم و باباییه مهربون فرشته کوچولو تولـــــــــدت مبارک.       چون شب تولد باباحجت شب شهادت بود فقط براش یدونه کاپ کیک درست کردم و شمعشو فوت کرد و شا نوش جان کردیش.     بعدش  با مامان فریبا و بابایی به دعوت من به مناسبت  تولد باباحجت رفتیم فست فود حامد:         تا ساندویچ بابایی رو آوردن خواستیشو همشم میگفتی دست دست ینی بده دستم خودم بخورم. حسابی از کباب ترکی خوشت اومده بود.       مامان فریبا هم که لیوان کوشولو ب...
11 دی 1393

آتلیـــــه 21 ماهگی فرشته کوچولو.

بالاخره دیروز عکسات آماده شد عشقم. این عکس به انتخاب باباحجت یه تابلو اندازه قد شما شد که باساعت ترکیبی زدیم جای ساعت که بعدا عکسشو میزارم برات پرنسس خوش استایلم     این دوتا هم اندازه a4 برای دیوار اتاقت.       بقیه هم 16 در 21 روی شاسی برای پر کردن دیوار اتاقت.یکی از یکی خوشگلترن عکسات عروسکم.               اینم مامان فریبا برداشت                      ...
10 دی 1393

فقط عکس ...(اولین اسب سواری + اولین شب بدون شیشه شیر)

این عکس برای خاله جون که ببینه هنر دستشو تو سر و گردن شما        ما دوتا دختر عمو      دست عمو جونو لگد میکردی و عموجون الکی گریه میکرد و شما خوشت اومده بود      اینجا هم گفتم اینارو بگیرین بالا تا عکس بگیرم ازتون اینجوری همتون کج و معوج و جلو صورتتون گرفتین آی کیوهااااا     شما طاقت نیاوردی و شروع کردی به باز کردن     عاشق ترازو شده بودی و همش میرفتی روش .     خرگوش کوچولوی من       این کیکم برای تولد دختر عمم مریم جون خریدیم و ب...
8 دی 1393

هدیه های این ماه عسل خانوم.

گلم دیگه بازی فکریات رو همشو یاد گرفته بودی و سنت بهشون نمیخورد و امروز رفتیم برات چندتا بازی فکری جدید و یکم اسباب بازی خریدیم.مبارکت باشه طلا خانومم.   بازی های آموزشی:     اینا هم کادوی ماهگرد بیست و دومت بود.مبارکت باشه عسلی کالسکه رو خودم برات برداشتم و خیلی هم خوشت اومد وقتی فهمیدی چیه .اون پنکه و اسب آبی سلیقه خودته .     و اما این چکمه ها جریان داره . هروقت میرفتیم باغ بابایی و کلا جنگل و این حرفا من دلم نمیومد تو گل و خاک و اینا کفشای خوشگلتو پات کنم و چون واقعا هم گرون خریده بودم میترسیدم خراب شن .خیلی وقت بود دنبال چکمه های پلاستیکی ارزون قیمت بودم برای اینجور جاها ...
5 دی 1393