فرشتـــه کوچکمفرشتـــه کوچکم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

فرشــته کوچکم رونیــــا.

تعطیلات عید فطر 93

1393/5/10 17:05
نویسنده : مامانیه رونیا
768 بازدید
اشتراک گذاری

سلا گل گلیه مامان بغل.عسل خانوم من امسال عید فطر سه شنبه بود و ما هم به دعوت از دختر عمم رفتیم ویلاشون کباب خوری  بعدش رفتیم باغ پسر عمه علی بلال خوری و بازی و .... . ماشین شمارو هم بردیم که تو ویلای عاطی جون کلی ماشین بازی کردی . فرداش هم با چندتا از دوستا و جوونای فامیل رفتیم رودخونه اسپه او بهشهر کلی خوش گزشت .البته آب اونجا یکم  سرد بود و ترجیح دادیم شما و من تو آب نریم البته من از فیض بچه ها خیس شدم ولی شما همچنان کنار رودخونه مشغول سنگ پرانی بودی و بهونه آب رو نگرفتی کسی هم جرات نداشت تا کیلومترها از جایی که شما وایساده بودی آبپاشی کنه خندونک. یکم اول راه پیاده روی داشت که باباحجت شمارو بعد مدتها گزاشت تو آغوشی و راه افتاد شما هم استقبال کردی طلا خانوم فقط تا به سنگ و رودخونه رسیدیم فیلت یاد هندوستون کرد و هوس سنگ پرانی که منجر به نق زدنهای شما شدسکوت. شبم که برگشتیم خونه مامان زهرا و باباحسن اومدن خونمونون و حسابی باهاشون سرگرم شدی .پنجشنبه هم که تا بابا از سرکار بیاد خواب بودیم یعنی تا ساعت 2 سبز. بعدشم که شب رفتیم با ماشین یه دوری زدیم و شمارو بردیم پارک که از شانس بدت تا رسیدیم بارون شروع شد و زودی برگشستیم تو ماشین. بعدشم که رفتیم کافی شاپ و یه شیر پسته نوش جان کردی و برگشتیم خونه. امروزم که با بابا حجت همراه خاله صبا و عمو مجتبی رفتین بابلسر . منم موندم خونه تا از دوری شما استفاده کنم و یکم خونه رو جمع و جور کنم که شاید فردا خاله افسانه مهمونمون باشه. دو سه روزم که هست گلوم حسابی درد میکنه فکر کنم از شما گرفتم عشقم.دلخور ولی گلایه ای نیست خوب به قول معروف که هر چه از دوست رسد نیکوســـــــــــــت .خندونک حتی گلودرد.دروغگو

اینم عکسای طلا خانوم و این چند روز تعطیلی:

طلا جونم تو راه ویلای عاطی جون در حال نظاره چی؟؟؟؟

 

بله پووووووو یا همون هاپوی خودمون که داره به نی نیش شیر میده ...

 

ماشین بازی .....

 

 

 

 

قربون قد و بالات که تا چندوقت قبل نمیتونستی خودت سوار و پیاده بشی عشقم:

 

 

چهارشنبه :اسپه او :

 

 

بازهم سنگ پرانی اونم از نوع تخته سنگ سکوت

 

 

 

میدونی به چی داری میخندی؟؟؟؟؟

 

 

به این صحنه آب بازیه بچه ها :

 

 

 

نقل مجلس در حال گرم کردن مجلس با نانای مخصوص.

 

 

دیشب قبل رفتن .جدیدا کارت همش ور رفتن با دزدگیره ماشینه :

 

 

 

فدای اون بشکن زدنت بشم من.

 

 

اینم تماشای ماما ( یا همون ماهی خودمون)

 

 

 

 

رونیا در افلاطون( کافی شاپ همیشگی ما)

 

 

آخه این که کتاب نیست عسلخانوم که شروع کردی به خوندن عشقم.

 

 

 

 

تا آبمیوه گیری روشن شد ....

 

 

 

بله اکروبات بازی با پاکت قرص :

 

 

و در انتها آخر شبی در جستجوی پیشی در خرابه ها :

 

 

 

 

 

اینو تا حالا تو وب ننوشتم .هر وقت میایم جلو در خونه تا بابا میره در پارکینگو باز کنه شما اینجوری وایمیسی و منتظری تا بابا باهات گرگ بازی کنه و بپری بغله من. خیلی وقته که بابا باهات این بازیو میکنه قبلا ها که نمیتونستی راه بری هنوز تو بغل من کلی جیغ میکشیدی و میخندیدی و محکم منو بغل میکردی ولی الان عین فرفره از این صندلی میپری رو اون یکی شیطون بلای من.بوس

 

 

اینم عسل خانوم خوشگل همین امروز که داشتی با باباحجت میرفتی بابلسر. دوست دارم خوشگل مامان.بوس

 

پسندها (4)

نظرات (5)

مامان خوشگل كيجا
11 مرداد 93 9:07
دم اسبي خيلي بهت مياد جوجو
یاها
12 مرداد 93 12:05
وای که چه ناز و خوشگلی.
مامانیه رونیا
پاسخ
ممنون عزیزم.
هانیه
12 مرداد 93 14:24
ای عشقم پیشی نواز
مامانیه رونیا
پاسخ
به مامان و خالش کشیده بچم
مامان روژینا
15 مرداد 93 9:14
به به چه عکسای قشنگی معلومه که حسابی خوش گذشته عسل خانومم ایشالا همیسشه به شادی و گردش کلوچه خاله
مامانیه رونیا
پاسخ
ممنون خاله جون. بوووووووووس
نازنین
15 مرداد 93 13:29
خوش بگذره عزیزم