چکاپ ماهانه
طلا خانوم دیروز با بابا حجت شمارو بردیم پیش دکترت برای چکاپ ماهانه اونجا دختر خیلی خوبی بودی و اذیتمون نکردی تا نوبتمون بشه خداروشکر همه چی خوب بود و من که نگران وزنت بودم دکترت گفت خوبه هیچ مشکلی نیست خداروشکررررررررررررر. وزنت شده 5330 و قدت 58 .فکر کنم مثه مامیت رزه میزه ای .فدای اون قد و بالای ریزه میزت. برای شیر بگردوندنت قطره متوکلوپرامیدتو مقدارشو بیشتر کرد. اینا عکسای شماست تو راه مطب.
از اونجا اومدیم خونه ماشینو گرفتیم و برای اولین بار با شما شام رفتیم بیرون .اولش خیلی استرس داشتم که نکنه بیدار بشی و اذیت کنی اما خوشبختانه دخی خیلی خانومی بودی البته یکم دیگه آخرای شام نق زدی که بابا حجت شمارو بغل کرد و وایساده بقیه شامشو خورد خلاصه از اونجا رفتیم دنبال دختر عمه صبا و شوهرش یه دوری تو خیابونا زدیم و برگشتیم خونه.
بیرون که بودیم خیلی راضی بودی و خوشحال اما خونه که اومدیم گریه رو شروع کردی و تا ساعت 1:30 انقدر گریه کردی که به هیچ روشی نمیشد ساکتت کرد اصلا نمیدونستیم چی شده که اینجور گریه میکردی تا بالاخره بابایی و باباحجت شمارو بردن بیرون تا خوابت برددددددددد . هیچ وقت اینجوری گریه نکرده بودی از فرط گریه نفست نمیومد و جیغ میزدیییییییییی .نمیدونم چی شده بودی آخه گل مامان . گرمت بود؟ لج کرده بودی؟دلدرد داشتی؟ آخرشم نفهمیدیم. ولی ایشالا دیگه اینطوری نشیییییییی عشق مامان آخه تو نمیدونی مامان طاقت گریه هاتو ندارهههههههههههه؟؟؟ فدات بشم من امروز از فرط گریه دیشب تا ظهر خواب بودییییی. دوست دارم عشق من . تو دخی یکی یدونه منیییییییییییییی.